شعر، چه کردی که بهم ...

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

وقتی وی روی آن ور،

تازه می فهمی محله ات را،

کشورت را،

نامردی ها،

و همه ی نکبتش را،

چه قدر دوست داری...

یعقوب یادعلی

از کتاب آداب دنیا

شعر، چه کردی که بهم ......
ما را در سایت شعر، چه کردی که بهم ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abalcowmn-poet7 بازدید : 181 تاريخ : دوشنبه 13 دی 1395 ساعت: 9:31

 

 

من نخواهم رفت! اما بهر تسکینِ دلش،

هرکجا دیدید، گوییدش که فردا می رود......

نظیری نیشابوری

شعر، چه کردی که بهم ......
ما را در سایت شعر، چه کردی که بهم ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abalcowmn-poet7 بازدید : 176 تاريخ : دوشنبه 13 دی 1395 ساعت: 9:31

تا روزی که بود،

دست هایش بوی گل سرخ می داد،

از روزی که رفت،

گل های سرخ،

بوی دست های او را می دهند..

واهه آرمن

شعر، چه کردی که بهم ......
ما را در سایت شعر، چه کردی که بهم ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abalcowmn-poet7 بازدید : 162 تاريخ : دوشنبه 13 دی 1395 ساعت: 9:31

دردِ جدایی از دوست،

از دردِ جدایی از رحِمِ مادر بیشتر است!

بچه نمی فهمد چرا از جایِ گرم و نَرمش پرت شده بیرون!

اما ما می فهمیم که تنها شده ایم....

فریبا وفی

شعر، چه کردی که بهم ......
ما را در سایت شعر، چه کردی که بهم ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abalcowmn-poet7 بازدید : 170 تاريخ : دوشنبه 13 دی 1395 ساعت: 9:31

آه اگر دوران شیرین وفا خواهد گذشت، روزهای هم‌نشینی‌های ما خواهد گذشت،   بعد من تنها نخواهی ماند، اما بعد تو؛ بر من تنها نمی‌دانی چه‌ ها خواهد گذشت…   عاشقان تازه‌ ات اهل کدام آبادی‌ اند..؟! عطر گیسوی تو این بار از کجا خواهد گذشت..؟!   تاب دور افتادنم از تاب گیسوی تو نیست، کی دل آشفته از موی رها خواهد گذشت..؟!   ای دعای عاشقان پشت و پناهت! بازگرد...... بی تو کار دوستداران از دعا خواهد گذشت … سجاد سامانى‬ شعر، چه کردی که بهم ......
ما را در سایت شعر، چه کردی که بهم ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abalcowmn-poet7 بازدید : 197 تاريخ : دوشنبه 13 دی 1395 ساعت: 9:31

افسوس بر آن دیده که روی تو ندیده‌ ست، یا دیده و بعد از تو به رویی نگریده‌ ست!   گر مدعیان نقش ببینند پری را، دانند که دیوانه چرا جامه دریده‌ ست..   آن کیست که پیرامن خورشید جمالش، از مشک سیه دایرهٔ نیمه کشیده‌ ست..؟!   ای عاقل اگر پای به سنگیت برآید، فرهاد بدانی که چرا سنگ بریده‌ ست!   رحمت نکند بر دل بیچاره فرهاد، آن کس که سخن گفتن شیرین نشنیده‌ ست! از دست کمان مهرهٔ ابروی تو در شهر، دل نیست که در بر چو کبوتر نطپیده‌ ست..   در وهم نیاید که چه مطبوع درختی، پیداست که هرگز کس از این میوه نچیده‌ ست..   سِر قلم قدرت بی چون الهی، در روی تو چون روی در آیینه پدید است!   ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا... حلوا به کسی ده که محبت نچشیده‌ ست.. با این همه باران بلا بر سر سعدی، نشگِفت اگرش خانهٔ چشم آب چکیده‌ ست..   شعر، چه کردی که بهم ......
ما را در سایت شعر، چه کردی که بهم ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abalcowmn-poet7 بازدید : 187 تاريخ : دوشنبه 13 دی 1395 ساعت: 9:31